ویژگی ها و نحوه شهادت بریر بن خضیر
بریر بن خضیر همدانی:
١ . قرآن شناسى
بُرَیر، از بزرگ ترین قرآن شناسان عصر خود در کوفه بوده است ، به گونه اى که وى «أقرأ أهل زمانه (بهترین قارى عصر خود) و«سیّد القُرّاء (سرور قاریان)» شمرده شده است.
٢ . بصیرت کامل
بُرَیر، به مبانى دینى خود اعتقادى راسخ و نسبت به حقّانیت راهى که در پیش گرفته بود، بصیرت کامل داشت و از این رو در مناظره با یزید بن مَعقِل در روز عاشورا او را به مباهله دعوت کرد و با غلبه یافتن بر او دعایش به اجابت رسید و حقّانیت خود را اثبات نمود .
٣ . پارسایى
یکى دیگر از ویژگى هاى بُرَیر ، پارسایى ، عبادت ، شب زنده دارى و روزه دارى است . در باره او گزارش شده است که :
مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج ١ ص ٢٤٨.
کان من الزهّاد الذین یصومون النهار ویقومون اللیل
بُرَیر، از پارسایانى بود که روزها را روزه مى گرفتند و شب ها را به نماز مى ایستادند .
٤ . سخنورى
وى از سخنوران توانا بود . سخنان وى در ذى حُسُم و هنگامى که سپاه کوفه ، مانع از رسیدن آب به اهل بیت امام علیه السلام شده بود، و نیز احتجاج او در روز عاشورا بر کوفیان به فرمان امام علیه السلام، دلیل روشنى بر توانایى او در سخنورى است.
همچنین، وى با اجازه امام علیه السلام ، در موضوع آب با ابن سعد ، گفتگو کرد .
گفتگوی بریر با شمر در شب عاشورا
الفتوح : أقبَلَ الشِّمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ ـ لَعَنَهُ اللّه ُ ـ فی نِصفِ اللَّیلِ ومَعَهُ جَماعَةٌ مِن أصحابِهِ حَتّى تَقارَبَ مِن عَسکَرِ الحُسَینُ علیه السلام ، وَالحُسَینُ علیه السلام قَد رَفَعَ صَوتَهُ وهُوَ یَتلو هذِهِ الآیَةَ «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ» ، إلى آخِرِها . قالَ : فَصاحَ لَعینٌ مِن أصحابِ شِمرِ بنِ ذِی الجَوشَنِ : نَحنُ ورَبِّ الکَعبَةِ الطَّیِّبونَ ، وأنتُمُ الخَبیثونَ ! وقَد مُیِّزنا مِنکُم . قالَ : فَقَطَعَ بُرَیرٌ الصَّلاةَ ، فَناداهُ : یا فاسِقُ ! یا فاجِرُ ! یا عَدُوَّ اللّه ِ ! أمِثلُکَ یَکونُ مِنَ الطَّیِّبینَ ؟! ما أنتَ إلّا بَهیمَةٌ ولا تَعقِلُ ، فَأَبشِر بِالنّارِ یَومَ القِیامَةِ وَالعَذابِ الأَلیمِ . قالَ : فَصاحَ بِهِ شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ ـ لَعَنَهُ اللّه ُ ـ وقالَ : أیُّهَا المُتَکَلِّمُ ، إنَّ اللّه َ تَبارَکَ وتَعالى قاتِلُکَ وقاتِلُ صاحِبِکَ عَن قَریبٍ .
فَقالَ لَهُ بُرَیرٌ : یا عَدُوَّ اللّه ِ! أبِالمَوتِ تُخَوِّفُنی ، وَاللّه ِ ، إنَّ المَوتَ أحَبُّ إلَینا مِنَ الحَیاةِ مَعَکُم ! وَاللّه ِ ، لا یَنالُ شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله قَومٌ أراقوا دِماءَ ذُرِّیَّتِهِ وأهلِ بَیتِهِ .
قالَ : وأقبَلَ رَجُلٌ مِن أصحابِ الحُسَینِ علیه السلام إلى بُرَیرِ بنِ حُضَیرٍ ، فَقالَ لَهُ : رَحِمَکَ اللّه ُ یا بُرَیرُ ! إنَّ أبا عَبدِ اللّه ِ یَقولُ لَکَ : اِرجِع إلى مَوضِعِکَ ولا تُخاطِبِ القَومَ ، فَلَعَمری لَئِن کانَ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ نَصَحَ لِقَومِهِ وأبلَغَ فِی الدُّعاءِ ، فَلَقَد نَصَحتَ وأبلَغتَ فِی النُّصحِ .
ترجمه: شمر بن ذى الجوشن ـ که خداوند ، لعنتش کند ـ ، نیمه شب ، با گروهى از همراهانش به لشکر حسین علیه السلام نزدیک شد . حسین علیه السلام ، با صداى بلند ، به تلاوت این آیه مشغول بود: «و البته کسانى که کافر شده اند ، نباید تصوّر کنند این که به ایشان مهلت مى دهیم ، براى آنان ، نیکوست ...» ، تا آخر آیه .
ملعونى از همراهان شمر بن ذى الجوشن ، فریاد کشید: به خداى کعبه سوگند، ما پاکیزگانیم و شما ، پلیدید ، و ما از شما ، جدا گشته ایم !
بُرَیر ، نمازش را قطع کرد و ندا داد: اى فاسق ! اى تبهکار ! اى دشمن خدا! آیا مانند تویى ، از پاکیزگان است ؟ ! تو جز چارپایى بى خِرد ، نیستى. تو را به آتش روز قیامت و عذاب دردناک ، بشارت باد !
شمر بن ذى الجوشن ـ که خدا لعنتش کند ـ ، بر سرِ او داد کشید و گفت: اى گوینده ! خداوند ـ تبارک و تعالى ـ ، تو را و همراهت حسین را به زودى مى کُشد .
بُرَیر به او گفت: اى دشمن خدا! آیا مرا از مرگ مى ترسانى ؟ به خدا سوگند، مرگ ، از زندگى با شما، براى ما دوست داشتنى تر است . به خدا سوگند ، کسانى که خون فرزندان و خاندان محمّد صلى الله علیه و آله را مى ریزند ، به شفاعتش نمى رسند .
مردى از یاران حسین علیه السلام به سوى بُرَیر بن حُضَیر آمد و به او گفت: خدایت رحمت کند ، اى بریر! ابا عبد اللّه علیه السلام به تو مى فرماید : «به جایگاهت ، باز گرد و با آنان سخن مگو، که ـ به جانم سوگند ـ ، اگر مؤمنِ آل فرعون ، قومش را نصیحت کرد و دعوت را به آخر رساند، تو نیز نصیحت کردى و آن را به آخر رساندى
٥ . خنده رویى در صبح عاشورا
بُرَیر ، همان کسى است که به دلیل یقین به زندگىِ پس از مرگ ، در صبح عاشورا ، هنگامى که امام علیه السلام و یارانش در حلقه محاصره دشمن بودند و فاصله اى با شهادت نداشتند ، از آرامش خاصّى برخوردار بود و با دوست خود ، عبد الرحمان ، با چهره اى خندان ، گفتگو مى کرد . دوستش به وى ایراد گرفت و گفت : اى بُرَیر ! مى خندى ؟! الآن ، نه وقت خنده است ، و نه کار بیهوده .
بُرَیر ، در پاسخ وى گفت :
قوم من مى دانند که من ، نه در جوانى و نه در پیرى به کار بیهوده علاقه مند نبوده ام . و إنما أفعل ذلک استبشاراً بما نصیر إلیه این کار را براى خجستگى آنچه برایمان اتّفاق مى افتد ، مى کنم. به خدا سوگند ، جز این نیست که ما با این گروه ، با شمشیرهایمان رویارو مى شویم و ساعتى را با آنها مى جنگیم و سپس با حور العین ، هماغوش مى گردیم .
امام زمان علیه السلام هم در زیارت ناحیه مقدسه به بریر سلام داده است.
المناقب لابن شهر آشوب : ج ٤ ص ١٠٠ ، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٥
براساس نقل ابن شهر آشوب در مناقب وقتی بریر بن خضیر به میدان رفت چنین رجز میخواند
بَرَزَ بُرَیرُ بنُ خُضَیرٍ الهَمدانِیُّ وهُوَ یَقولُ :
أنَا بُرَیرٌ وأبی خُضَیرٌ
لَیثٌ یَروعُ الأُسدَ عِندَ الزِّئرِ
یَعرِفُ فینَا الخَیرَ أهلُ الخَیرِ
أضرِبُکُم ولا أرى مِن ضَیرِ
کَذاکَ فِعلُ الخَیرِ مِن بُرَیرِ
قَتَلَهُ بَحیرُ بنُ أوسٍ الضَّبِّیُّ .
ترجمه: بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانى به میدان آمد ، در حالى که مى گفت :
من، بُرَیرم و پدرم، خُضَیر بود؛
شیرى که دیگر شیران را [ نیز ] با غُرّشش مى ترسانْد
نیکوکاران ، کار خیر ما را مى دانند
شما را [ با شمشیر ] مى زنم و در این کار ، زیانى نمى بینم .
این گونه است انجام دادن کار خیر از بُرَیر .
حسین علیه السلام ، صبحگاهان ، با یارانش نماز گزارد . سپس اسبش را برایش آوردند و بر آن نشست و با چند تن ازیارانش به سوى لشکر دشمن ، پیش آمد . بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانى، جلوى ایشان بود. حسین علیه السلام به او فرمود : «اى بُرَیر ! با اینان ، سخن بگو و آنان را نصیحت کن .
بُرَیر ، پیش رفت و نزدیک لشکر دشمن ـ که همگى به سوى حسین علیه السلام پیش آمده بودند ـ ، ایستاد .
سپس، بُرَیر به آنان گفت: اى مردم ! از خدا پروا کنید، که باقى مانده گران قدرِ پیامبر صلى الله علیه و آله ، به میان شما آمده است و اینان ، فرزندان و خاندان و دختران و حرمِ (نزدیکانِ) او هستند . نظر و دلیلتان را بیاورید و بگویید که مى خواهید با آنان ، چه کنید؟
گفتند: مى خواهیم که آنان را در اختیار امیر عبید اللّه بن زیاد بگذاریم تا در باره ایشان ، نظر دهد .
بُرَیر گفت: آیا راضى نمى شوید که ایشان ، به همان جایى که از آن آمده اند، باز گردند ؟ واى بر شما ، اى کوفیان! نامه هایى را که براى آنان فرستادید و تعهّدهایى را که از جانب خود به ایشان دادید و خدا را بر آن گواه گرفتید، فراموش کرده اید ، و خدا براى گواهى دادن ، کافى است. واى بر شما! خاندان پیامبرتان را دعوت کردید و ادّعا کردید که جانتان را براى آنان ، فدا مى کنید ؛ امّا چون نزد شما آمدند ، آنان را در اختیار عبید اللّه گذاشتید و آب جارى فرات را که در دسترس همه است و یهود و نصارا و مجوس از آن مى نوشند ، و سگ و خوک هم به آن در مى آیند، از آنان ، باز داشتید . پس از محمّد صلى الله علیه و آله ، با ذریّه اش بد کردید. شما را چه مى شود ؟! خداوند ، روز قیامت ، شما را سیراب نکند! چه بد قومى هستید شما !
برخى از آنها به او گفتند: اى مرد ! ما نمى دانیم که چه مى گویى .
بُرَیر گفت: ستایش ، ویژه خدایى است که بصیرتم را در باره شما افزون کرد . خدایا ! من از کردار این گروه ، به سوى تو بیزارى مى جویم . خدایا ! میانشان درگیرى و هراس بینداز ، تا تو را خشمگین بر خودشان ، ملاقات کنند .
آنان ، به سوى او تیراندازى کردند و بُرَیر ، به عقبْ باز گشت.
- ۲۳۷ ۲۶۱
- ۰ نظر