شب نهم روضه حضرت عباس

این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته / هیئت بیت الشهدا

شب نهم روضه حضرت عباس

۱,۲۷۰ بازديد

شب نهم سینه زنی

 

سقای حرم ای یل آب آورم عباس

ای پشت و پناهم همه ی لشکرم عباس

یدالله    اذن الله      وصی اسدالله

 

با رفتن تو ولوله ای در حرم افتاد

گشتن پریشان همگی تا علم افتاد

یدالله    اذن الله      وصی اسدالله

 

مشکت که زمین ریخت رباب از نفس افتاد

شش ماهه هم از قحطی آب از نفس افتاد

یدالله    اذن الله      وصی اسدالله

 

این بوی مدینه است که در علقمه افتاد

به دیدن تو مادر من فاطمه آمد

یدالله    اذن الله      وصی اسدالله

 

شد سایه ی دستان تو کم از سر زینب

هستم نگران حرم و محجر زینب

یدالله    اذن الله      وصی اسدالله

 

اعضای تنت ریخته در پیکر صحرا

صد شکر اگر ام بنین نیست در اینجا

یدالله    اذن الله      وصی اسدالله

 

تو شیردل ام بنین بچه ی شیری

هیهات که از کوفه امان نامه بگیری

یدالله    اذن الله      وصی اسدالله

 

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

علمدار نیامد

سقای حسین سید و سالار نیامد

علمدار نیامد

 

 

شب نهم

 

ای مشرف بر تمام هستی

ای هستی من امام هستی

ای ساکن بام آفرینش

ای ذکر مدام آفرینش

ای جان همه فدات آقا

دستم به پَر قبات آقا

تا مانده امید به دل برگرد

ای سرو قد رشید برگردد

هم داغ به جان ما رسیده

هم کارد به استخوان رسیده

تا کی سر عشق روی نیزه

خون میچکد از گلوی نیزه

ای حامی زینبین برگرد

ای منتقم حسین برگرد

امشب سر پای دار دارم

در کرببلا قرار دارم

گفتی که قرار نهر علقم

بر دست فتاده پای پرچم

من میگویم و شما بگریید

بر ساقی کربلا بگریید

از صبح که بغض در گلو بود

هرجا که امام رفت او بود

در دل قلیان و چهره محجوب

سقای حرم کجا و ایوب

آن دم که علی به خاک افتاد

با سینه ی چاک چاک افتاد

آن دم که یتیم دست و پا زد

فرزند کریم دست و پا زد

هرگاه که حسین رفت میدان

تا راس کسی نهد به دامان

در سایه ی تیغ بی امانش

ارباب به قامت کمانش

نعشی ز دل سپاه آورد

آن کشته به خیمه گاه آورد

لب بسته میان جمع می سوخت

خاموش به سان شمع می سوخت

مشغول دفاع و پاسداری

از صبح نکرده سوگواری

از خیمه برون امیر آمد

از بیشه برون چو شیر آمد

شمشیر به دست و مشکر بر دوش

شد تشنگی خودش فراموش

فرمود حسین با ابالفضل

جانم به فدات یا ابالفضل

گر علقمه بسته بود برگرد

تنها شده ای تو زود برگرد

از برق نگاه تیغ دارش

هر کس که رسید شد شکارش

یک لحظه نشست بر لب آب

در حسرت طفل در تب آب

ناچار در آب برد دست و

با مشک به آب خورد دست و

از آتش شرم سوخت هستش

از اینکه خنک شده است دستش

تف دیده لب آمد از شریعه

تا درس وفا دهد به شیعه

گر عاشق صادقی خطر کن

از امر مباح هم گذر کن

مردی نه فقط به زور و بازوست

مردی نه به غرش است و نیروست

هستن زنان که مَرد مُردن

تاریخ بخوان ببین چه کردن

در اصل چراغ راه مردان

زهراست امید شاه مردان

انسیه ی حوریه است بانو

مردی زده پیش پاش زانو

کم من فاتون قلیله یک زن

کم من فائه کثیره دشمن

شد کرب به خطبه اش نشد راه

چون مرد گرفت حق خود را

تسلیم نشد به زور تهدید

یک ذره نداشت به دل تردید

چون ترس نبود در مرامش

شد فانی در ره امامش

مردی نه فقط به زور بازوست

مردی نه به غرش است و نیروست

مردی نبود به دل شکستن

بر طفل صغیر آب بستن

این نیست نشان مرد بودن

پیراهن کشته دار بودن

آتش بکشند آشیان را

سیلی بزنند کودکان را

جسم پسری به پیش بابا

لب تشنه کنند عرباً عربا

مردی نبود که با سر تیر

نوشند به شیر خواره ای شیر

بر مسلک مرد نیست غارت

بر راس به روی نی جسارت

اتیام به ریسمان کشیدن

چادر ز سر زنان کشیدن

مردی است به این که در امیری

دستان فتاده را بگیری

مردی به مروت است و همت

در عین خذوع با شهامت

کم من فاعتون قبیله یک زن

کم من فاعه ی کثیره دشمن

شد کرب به خطبه اش نشد راه

چون مرد گرفت حق خود را

پشت در نیم شعله ور رفت

در آتش فتنه بی سپر رفت

هر چند گرفت پشت در را

تا شعله گرفت موی سر را

در با لگدی ز جای افتاد

بانوی علی ز پای افتاد

هر چند که محسنش فدا شد

محشر به میان کوچه ها شد

هر چند که گوشواره افتاد

برخواست ولی دوباره افتاد

هر چند زدند روی بازوش

از ضرب لگد شکست پهلوش

تسلیم نشد به زور تهدید

یک ذره به دل نداشت تردید

سلام ممنون خیلی عالی بود 

لطفا از این مطالب زیاد بذارید

پاسخ مدير:
چهارشنبه ۲۵ مرداد ۹۶, ۲۲:۴۴

علیکم سلام 

التماس دعا 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.