قصیده شب دوم

این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته / هیئت بیت الشهدا

قصیده شب دوم

۹۲۹ بازديد

قصیده شب دوم

باز دعوت نامه را دادند و ما هم آمدیم

باز هم گریه کنان با اهل عالم آمدیم

چادرش را داده تا ما پرچمه روضه کنیم

زیر دین مادری با قامت خم آمدیم

اشک ما را پاک خواهد کرد با دست خودش

حکمتی دارد اگر با اشک نم نم آمدیم

پای ما لغزش ندارد چون که بند روضه هاست

دست را بستیم به این حبل محکم آمدیم

با لباس مشکی ماه محرم میرویم

با لباس مشکی ماه محرم آمدیم

خوب و بد اینجا ندارد ما گدای زینبیم

خواهر آقا عنایت کرد و درهم آمدیم

یا حسین آمد زهر جمعی ، خدا لبیک گفت

اعتقاد ماست که با اسم اعظم آمدیم

هم و غم زندگی از سینه ی ما رفته است

هر زمانی که دست جمعی زیر پرچم رفته ایم

خنده مال مردم دنیا به ما گریه دهید

به امید یک جهان اندوه و ماتم آمدیم

انبیا از خادمان روضه های حضرتند

پا به پای خضر و نو و هود و آدم آمدیم

گریه بر آقا نشانی مسلمانی ماست

ما به فرمان رسول الله اکرم آمدیم

بازهم پیراهنی در عرش آویزان شده

در ازای اشرف اولاد آدم آمدیم

میرسد روزی که زینب ناله خواهد زد حسین

کربلا تا کوفه را بی یار و محرم آمدیم

کربلا از محضر زینب تکامل یافته

از نسیم چادر زهرا تکامل یافته

این بیابان میزبان دسته دسته گل شده

آنقدر با کاروان گل نشسته ، گل شده

ما گلی داریم که از خاک و آب کربلاست

شیر دخت بوتراب ، ام تراب کربلاست

کربلا دشت بلا ، فرمانروایش زینب است

کشتی اش خون خدا و ناخدایش زینب است

این که در محمل نشسته ، فاطمه یا زینب است

عالی اعلا علی ، با این که اولیا زینب است

محملش را همچنان بیت الحرام آورده اند

عمه سادات را با احترام آورده اند

زیر پایش را ملائک با مژه جارو زدند

شش برادر در کنار محملش زانو زدند

عصمتش را بین ، کسی عصمت ندیده این همه

عزتش را بین کسی عزت ندیده این همه

اگر اخمی کند تا حشر طوفان میشود

لشگر کوفه ز جنگیدن پشیمان میشود

هجده تکبیر زن ، شمشیر زن آورده است

با خودش زن نه خواهر نه شمشیر زن آورده است

ای سپاه کفر ، گر گویم تو هیچی بهتر است

به پرو پای چنین شیری نپیچی بهتر است

از کنار محملش اصحاب یک یک میروند

بهر عرض دست بوسیش ملائک میروند

و از تمام ناقه اش را بر دستهای جبرئیل

لابه لای گریه میآید صدای جبرئیل

ای عزیز عالم امکان عزیز سرمدی

زینبا اهلا و سهلا مرحبا خوش آمدی

تو بزرگ کربلا هستی ولی پایین نیا

در همان محمل بمان جان علی پایین نیا

زحمت برگشتن از درد جدایی بهتر است

تو همان پرده نشین باشی خدایی بهتر است

جای تو در دشت نیست اینجا اذیت میشوی

کربلا گرم است در گرما اذیت میشوی

از سر شوق آمدی یک روز با سر میروی

با برادر آمدی و بی برادر میروی

آخرش یک روز آواره از اینجا میروی

آه با پیراهن دردانه از اینجا میروی

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.